- گرد سم
- چارپایی که سم مدور دارد
معنی گرد سم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه سری مدور دارد: زدستهاشان پهنه زپایها چوگان زگرد سر ها گوی اینت شاه و اینت جلال. (فرخی)
دردی که در ناحیه سر احساس شود، گرفتاری
آنکه سمش چون سم گراز باشد: سیم ساقی شده گراز سمی گاو چشمی شده بگاو دمی. (نظامی)
سگی که مادرش گرگ باشد، سگی که گرگ مانند باشد: زان گرگ سگان اژدها روی نازرده بر او یکی سرموی. (نظامی)
صبح کاذب عمودالصبح دم گرگی
آنکه شکمی گرد و مدور دارد: اسب گردشکم
گردماه: بارخی رخشان چون گردمهی بر فلکی بر سماوات علی بر شده زیشان لهبی. (منوچهری)
برنگ گرد و غبار اغبر
نوعی چراغ نفتی که فتیله اش مدور و از درون گرد لوله برآمده است و شعله مستدیر دارد
گرد عقل: گرد خرد گول
گرد ارش
آنکه چهره اش گرد است: مردمانش (مردمان خمدان مستقر فغفور چین) گردروی اندو پهن بینی
ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر برای مثال خدایا بی شبان بگذاشتی این بی زبانان را / مگر تو هم از ایشان باز داری شر گرداسان (نزاری - مجمع الفرس - گرداس)
ظالم و ستمگر
پادزهر، پازهر